د عوت خد ا

افسران - نماز از خود بریدن است ...
حجت‌الاسلام و المسلمین حاج آقا قرائتی:
اگر در اینجا پسر من حضور داشت و 6 بار من او را صدا بزنم که آقازاده با شما هستم و او در این 6 بار جواب من را ندهد ، شما نمی‌گویید، چه پسر بی‌ادبی !!
حال اگر کسی که صدای اذان را بشنود ...
دو بار «حی علی الصلوٍة»
دو بار دیگر «حی علی الفلاح»
و بار دیگر «حی علی خیر العمل» به او گفته شود
و همچنان نسبت به اقامه نماز بی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اهمیت باشد ؛ این شخص بی‌ادب نیست؟

منبع:http://www.afsaran.ir/link/406031

اداب سلوک الی الله

 

دستور العملها:

  • ابراز محبت و رفتار محبت آميز نسبت به خدا و پيامبر و اهل بيت عليهم السلام و به تبع آنان ، سادات و مؤمنان .
  • درك محضر و حضور در مجلس اولياء ، كاملان ، اهل يقين و نيكان روزگار خود .
  •  مطالعه كتابهايي كه در مورد زندگي ، احوال و سخنان اولياء نگاشته شده و آثاري كه به قلم اولياء تاليف شده است .
  •  حضور در جلسات معنوي متناسب با روحيه و سطح خود .
  •  تفاوت مربيان و مجالس معنوي
  •  از نظر سبك :
  1. سلوك ( مناجاتي ) . تاكيد بر خوف و ادب .
  2. جذبه ( خراباتي ) . تاكيد بر رجاء و صميمت .

 از نظر سطح :

  1. ابتدايي .
  2. متوسط .
  3. عالي . 
  • در محضر و مجلسي كه احساس كردي تو را با خدا آشناترو متوجه تر و نزديك تر و صميمي تر و مودب تر و مطيع تر و با تقواتر مي كندحاضر شو و در غير اينصورت در آن شركت نكن . نه اينكه الزاماً مجلس خوبي نيست ، بلكه ممكن است خوب و عالي هم باشد ولي با روح تو تناسب ندارد .
  • انتخاب يك رفيق راه هم روحيه و همسطح ( الرّفيق ثمّ الطّريق )
  •   پرهيز از مجالست با اهل شك و انكار
  •   پرهيز از مجالست با اهل گناه و غفلت و دنيا طلبي
  •   ورودي هاي وجودت را كنترل كن تا انبعاثات و رويش هاي درونيت اصلاح شود . چشم ، گوش ، شكم ... را از پليدي و حرام پاك كن تا دلت پاك شود و افكار و نيات خير در آن برويد و روياهاي معنوي و متعالي ببيني . خوردن يك لقمه ، شنيدن يا خواندن يك جمله ، ... ديدن يك منظره و ... مي تواند محروميت هاي عظيم ايجاد كند .
  •  در مسير سلوك اگر طلب صادقانه و تمام عيار در سالك وجود داشت ، ديگر هر چه پيش آمد ، چه توفيق عبادت و طاعت و چه عدم توفيق و حتي دچار شدن به معصيت ، بايد همه را پذيرا باش زيرا لازمه رشدش بوده است كه خدا پيش آورده است
  •   بايد در توفيقات شاكر و در غير آن صابر باشد . آنجا كه مانع از انجام طاعت مي شود يا امكان ارتكاب معصيت را فراهم مي سازد ، سالك را از حالت تكرار عادت گونه و بي روح و بي خاصيت عبادتي خارج ساخته ، يا او را از معرض عجب و خود پسندي به خاطر كثرت طاعت نجات داده ، يا با چشاندن تلخي معصيت او را براي همه عمر از گناه فراري ساخته و در اثر شرمندگي معصيت در او حالت شكستگي ايجاد كرده ، يا ضعفهاي پنهان روح او را در قالب معصيت به او نشان مي دهد تا امكان برطرف كردن آنها را بيابد و يا ...
  •   خطر در دو چيز است :
  1. سوء استفاده كردن از حلم و مداراي بزرگان ( خدا و اولياي الهي ) .
  2.  مدارا نكردن با زير دستان . يعني با خشكه مقدسي فشار بيش از حد وارد كردن به آنان و رنجاندن و بيزار نمودن آنها از دين و ايمان .
  •  با خدا نقد معامله كن . جزا خود عمل است . چه جزايي از خود طاعت و عبادت خداوند بزرگتر ؟
  • علي ( ع ) : وعد الكريم نقد و تعجيل . خداي كريم وعده نسيه نداده است . هر وقت چشمت باز شد و جزا را در خود عمل ديدي ، به قيامت كه يوم الجزاست رسيده اي .
  •  در سلوك ، با نفس خود مدارا كن و ضمن اينكه با بازداشتن آن از راحت طلبي و لذتجويي و واداشتن آن به طاعات و عبادات ، آن را از امّارگي و سركشي خارج مي سازي و رام و مطيع مي كني ، بيش از طاقتش بر آن فشار وارد نكن و يكباره افسار پاره مي كند و حمله ور مي شود .
  •  به طاعات و عبادات مستحب ، كمي پايين تر از حدّ طاقت بپرداز تا بتواني با شادابي مستمر انجام دهي .
  •  رغبت و طراوت و ثبات و دوام عمل سبب نيل به اثار سازنده آن است .
  •  در طاعات و عبادات و اعمال صالحي كه موفق به انجام آنها مي شوي ، خود را كارگزار . كارمند خدا و ابزار و وسيله اي در دست حضرت حقّ بدان و كار را كار خدا بدان و به حساب خودت نگذار .
  • بگو خدا به وسيله من حمد و ثناي خود را گفت و به وسيله من گره از كار خلق گشود و نياز انها را برطرف كرد . لذا به خاطر اين افتخاري كه نصيبت كرده و تو را ابزار فعل خويش قرار داده است ، از خدا منّت بپذير و شاكر باش . نكند به خاطر اين كارها بر خدا و بر خلق خدا منت بگذاري .
  •  كار خوب را به خاطر كوچكي آن ترك نكن . كار اگر براي خدا باشد كوچكش هم بزرگ است .
  •  از آنچه خدا حرام كرده ، صرف نظر كن . علي ( ع ) : غضّوا ابصارهم عمّا حرّم الله عليهم . دنيا را از دلت بيرون كن و از كار بد دل بَركَن .
  • چون زمان و توان عبد محدود است و در زمان واحد امكان انجام همه كارهاي خوب را ندارد ، بايد به يك عمل خير مشغول شود و فراتر از آن را با نيت و رضامندي و شوق به آن كارها ، در ثواب و سازندگي آن اعمال ، با انجام دهندگان آنها شريك شود . رضايت و اشتياق به هر كار نيك ، شخص را در آن سهيم مي كند . پس بيش از آنچه با عمل مي توان رشد كرد ، با نيت مي توان پيشرفت كرد . الرّاضي بفعل قوم كالداخل فيه معهم .
  •  متخلق به اخلاق الله شو . همان گونه كه خدا با كارهايش با تو حرف ميزند ، تو هم با اعمالت با او حرف بزن و عرض نياز كن . ( فعله قول ) . به زير دستانت لطف كن و دست محبت بر سر يتيم بكش و كساني را كه به تو بدي كرده اند عفو كن و عذر عذرخواهان را بپذير و ... و اين گونه از خدا بخواه كه خدا هم با تو همين طور رفتار كند . ( حديث قدسي : كما تدين تدان )

 
اللهم صل علي محمد و ال محمد  

اللهم عجل لوليك الفرج

منبع:سایت مرحوم آیت الله حق شناس (ره)

دستور العمل جامع از ابوذر غفاری


امام باقر (ع) مي فرمايند:
ابوذر کنار در کعبه مي ايستاد و مي گفت: اي مردم!من جندب پسر جناده غفاري هستم. بياييد نزد برادر خير خواه و مهربان و ناصح تا شما را پند آموزم.
مردم بگردش اجتماع کرده و يکصدا ميگفتند:ما را نصيحت کن. ابوذز گفت:اگر کسي از شما عازم سفري است آيا به اندازه اي از زاد و راحله برنمي دارد تا به مقصد برسد؟گفتند: آري برميدارد. گفت: سفر راه قيامت دورترين سفرها است. پس چرا براي اين سفر زاد و توشه بر نميداريد؟!
گفتند: براي اين سفر چه چيز نيک است؟ گفت: حج خانه ي خدا را انجام دهيد .براي امور بزرگ خود در روز گرم طولاني روزه بگيريد .براي روز حشر دو رکعت نماز در دل شب بخوانيد .براي وحشت قبر سخن نيک بگوييد. از سخن بد دوري کنيد تا در روز سخت قيامت رستگار شويد.

در دنيا دو مجلس اختيار کنيد:
1_براي طلب روزي حلال
2_براي طلب آخرت.
_سومين مجلي بضرر شماست نه بنفع شما

سخنان خود را در دو سخن خلاصه کنيد:1-سخن اخرت
2-سخن براي تحصيل رزق حلال
_سوي بضرر شماست

مال خود را در دو قسمت قرار دهيد:
1-انفاق بر اهل و عيال خود از راه حلال
2-براي اخرت
_سومي بضرر شماست
...

مراحل تفکر وتوجه به نفس  برای سالکان راه حق در کلام ایت الله کمیلی

مراحل تفکر و توجه به نفس

 

طریقه تفکر برای مبتدیان در سلوک:

فقط تفکر در مساله مرگ و عواقب آن تا جایی که پس از مدتی حالت تحیر و گیجی دست دهد و برای این کار کتاب منازل الاخرة مرحوم قمی و بخش هایی از خطبه های نهج البلاغه و دوره ی معادشناسی مرحوم علامه طهرانی بسیار مفید است.

 

طریقه تفکر برای متوسطان در سلوک:

پس از مرحله ی اول خود را متوجه خود کند و با خود بگوید هر چه خیال می کنم و میبینم از خودم خارج نیست، که همین را عالم مثال و خیال گویند. و اینگونه فکر را بایستی ادامه دهد تا آنجا که ملکه شود و نتیجه آن، آن است که از خارج منقطع شده و به داخل خود متوجه می شود و این اولین مرحله تجرد است و در این حال گاهی خود را از بدن و جسد در مکاشفه روی زمین می بیند و گاهی به کلی از بدن غفلت کرده و آن را گم می کند و زمانی اصل خودی خود را گم شده میبیند و چون این آثار در او پیدا شد باید فکر را به مرحله سوم تغییر داد که آن خروج از عالم مثال و خیال است.

 

مرحله سوم از تفکر:

طریقت سالکان پایانی می باشد و آن به این صورت است که کلا باید تلاش کرد کلیه صور و موهومات را از آینه ی نفس محو نموده و فکر را فقط در نیستی و عدم محصور نمود و مراد از فکر در عدم، عدم استقلال خود است و گفته ی عرفا که «همه چیز غیر حق معدوم است» همین است. یعنی همه چیز به او موجود است. در توحید افعال، فاعل حق است و در توحید صفات و اسماء، سمع و بصر و سمیع و بصیر از باب مثال صفات و اسمائی است که از اوست، نه از اشیاء و در توحید ذات، جز یک ذات دیده نمی شود و چنانچه سالک مدتی این تفکر را ادامه داد و آن را ملکه ی خود کرد سلطان معرفت تجلی خواهد کرد یعنی حقیقت خود را به نورانیت و بی صورت می بیند. و اگر در حال جذبه باشد بهتر است و هر قدر سیر بکند واثرش را حاضر خواهد یافت و به جهت ترتیب این عوامل سه گانه است که باید سالک اول از عالم طبیعت به عالم مثال ترقی کند و سپس از عالم مثال به عالم ارواح و انوار حقیقیه و به همین مطلب در دعای شب نیمه ی شب شعبان اشاره شده است آنجا که می فرماید :« سَجَدَلک سوادی (عالم طبیعت) وخَیالی(عالم مثال) و بَیاضی(عالم حقیقت) » که اصل معرفت آن وقت است که هر سه فانی شود و حقیقت و سجده عبارت از فناء است. و فنای در مراتب نفس دنبالش بقاء بالله خواهد بود.

در پایان متذکر این مطلب می شویم که حد تکمیل فکر عالم مثال که بعد از آن وقت محو صورت است آن است که یا باید خود به خود ملتفت شده عیاناً حقیقت مطلب را ببیند و یا آن قدر فکر بکند که از علمیّت گذشته عینیت حاصل گردد و آن وقت محو موهومات کرده و در عدم فکر بکند تا آنکه از طرف حقیقت نفس خودش تجلیات معرفتی پدید آید و همین جاست که معرفت نفس معرفت الله را دنبال دارد. خداوند روزی کند. بکوشیم به ترتیب، تفکر در این عوالم سه گانه را به طور منظم و پی گیری مداوم داشته باشیم تا از سیر و سلوک و گذشت زمان با مراقبه های درونی نتیجه ای مثبت گرفته و هرچه زودتر به سر منزل مقصود نائل گردیم.

برای تفکر در مرحله ی دوم و سوم کتاب تفکر از المحجة البیضاء مرحوم فیض کاشانی و توحید مفضل بسیار موثر است.

رزقنا الله و ایاکم و جمیع السالکین بمحمد و اله الطاهرین.

العبد الفانی، محمد صالح الکمیلی

رهنمون هایی در سیر سلوک از استاد العرفا

توصیه های عبادی

آقای قاضی بر انس با قرآن تأکید بسیار داشتند، از جمله در نامه ای به یکی از شاگردانشان این چنین می فرمایند: « علیکم بقراءة القران الکریم فی اللیل بالصوت الحسن الحزین فهو شراب المؤمنین: بر شما باد به قرائت قران کریم در شب، با صدای زیبا و غم انگیز، پس آن شراب مؤمنین است. »

و می فرمودند: « و آن قرة العیون مخلصین را همیشه در چشم داشته باشید و با آن هادی طریق مقیم و صراط مستقیم سیر نمایید و از جمله سیرهای شریف آن قرائت است به حسن صوت و آداب دیگر، خصوص در بطون لیالی ».

و نیز می فرمودند:« بر شما باد به قرائت قرآن کریم در شب با صدای زیبا و غم انگیز، پس آن نوشیدنی و شراب مؤمنان است. تلاوت قرآن کمتر از یک جزء نباشد. »

نظر ایشان در مورد نماز این بود که:« اگر نماز را تحفظ کردید همه چیزتان [محفوظ] می ماند. »ایشان به نماز اول وقت بسیار تأکید داشتند.

آیت الله مصباح در این مورد می فرمودند: « مرحوم علامه [طباطبائی] و [ آیت الله العظمی] آقای بهجت از مرحوم آقای قاضی (ره) نقل می کردند که ایشان می فرمودند: « اگر کسی نماز واجبش را اول وقت بخواند و به مقامات عالیه نرسد، مرا لعن کند! ( و یا فرمودند: به صورت من تف بیاندازد! ) »

نیز می فرمود: « دو سه روز است در این فکرم که اگر در بهشت نگذارند ما نماز بخوانیم چه بکنیم؟! » و او نه تنها از دنیا و مردم آن منقطع است که از آخرت هم چشم پوشیده و به شاگردان خود نیز می گوید: « در حال نماز یا ذکر و عبادت در برابر زیبای مطلق و جمال جمیل الهی هر چه دیدید و شنیدید، شما را مشغول نکند و مبادا به بهانه بهشت از بهشت آفرین غافل شوید. »

در مورد نماز شب توصیه ایشان به علامه طباطبائی معروف است که:« دنیا مدی خواهی نماز شب بخوان، آخرت می خواهی نماز شب بخوان. »

« آقای قاضی سجده های طولانی داشت و معمولاً قبل از خواب، « مسبّحات» را تلاوت می فرمود و برای روشنایی قلب، هفتاد مرتبه استغفار بعد از نماز ظهر و عصر را تجویز می کرد. »

آقای سید محمد حسن قاضی می فرمایند: « ایشان خصوصاً سفارش می کردند که دعای کمیل را در شب های جمعه بخوانید و خواندن زیارت جامعه ( در اواخر مفاتیح الجنان مذکور است ) را در روزهای جمعه تأکید داشتند. » 

نهی شاگردان از بروز کرامات

و سیره او نهی شاگردان از کرامات است و به شاگردانش نیز همین را توصیه می کند که: « شما نمی خواهد چیزی از خودتان بروز دهید، بگذارید اگر دیگران شما را می شناسند، از رفتار و اعمالتان بشناسند. »

به شاگردش می گوید رعایت حلال و حرام خود کرامت است، چنان که از آیت الله سید عبدالکریم کشمیری نقل شده: « یک بار از مرحوم آقای قاضی درخواست کیمیا و راهنمایی رسیدن به آن را کردم. ایشان فرمودند این ذکر را بسیار بگو که خود کیمیاست: « اللهم اغننی بحلالک عن حرامک و بفضلک عمن سواک. » و به سید هاشم حداد می گوید: « سید هاشم! روزی شود که مردم بیایند عتبه درت را ببوسند اما تو سرّ را فاش مکن. »

آقای سید حسن قاضی می گوید: « آقای حداد نعل اسب و استر و ... درست می کرد.
یک شاگردی داشت که در آمدش را با او نصف می کرد، یک روز وقتی می خواست این نعل داغ شده را از آتش دربیاورد انبر دستش نبود، دست برد و از آتش درآورد این شاگرد دیوانه و وحشت زده شد و فرار کرد. بعد از این که سید هاشم به نجف آمد، آقای قاضی خیلی به ایشان تندی کردند که چرا فلان کار را کردی! نباید می کردی.

آقای قاضی می فرمودند: « من در تمام مدت عمر یک بار، آن هم در حقیقت به واسطه محذور و حیا، سری را فاش کردم و تا به حال که دهها سال است از آن می گذرد گرفتار آنم

آقای سید حسن قاضی می افزاید: « شخصی بود که می آمد خدمت آقای قاضی و دستورالعمل می گرفت. آن شخص می گفت یکی از روزهایی که آقای قاضی از مسجد سهله برمی گشتند با هم قدم زنان رفتیم طرف شط فرات. ایشان می گفتند یک مقامی پیدا کرده بودم که هر چه می خواستم برایم حاضر می شد. و حتی یک مادر پیری داشتم که یک بار از من ماهی خواست و من هیچ پولی نداشتم. اما همان طور که از کنار نهر فرات رد می شدم یک ماهی از آب بیرون پرید و جلوی پایم افتاد و خلاصه وضعیتم طوری بود که هر چه می خواستم برایم فراهم بود.
آن روز آقای قاضی از من سؤال کردند که شغل و کارت چیست؟ من جواب ندادم. چند بار این سؤال را کردند و من فهمیدم منظوری دارند و جواب دادم شغلی ندارم و هر چه می خواهم برایم فراهم می شود و همان موقع ایشان این حال را از من گرفتند و من از آن موقع رفتم به دنبال شغل و کار. »

آیت الله شیخ عباس قوچانی هم یکی از شاگردان مبرز آقای قاضی است. بعد از وفات استاد، شخصی به جلسات آقای قوچانی آمده و شیفته ایشان می شود. او دارای علوم غریبه بود از قبیل علم جفر، رمل، اسطرلاب و ... و بعد یک شب خدمت آقای قوچانی عرض می کند که: من مدت هاست دنبال کسی می گردم که این علوم را به او واگذار کنم و الان شما را دیدم و می خواهم این علوم را به شما بدهم، آقای قوچانی می فرمایند: « من هیچ کدام از این ها را نمی خواهم، هیچ کدام را نمی خواهم. آن مرد خیلی جا می خورد گویی که آب سردی روی سرش ریخته باشند که چه طور ممکن است این مسائل به این مهمی آن قدر برای ایشان بی ارزش باشد. »

از آیت الله نجابت نقل شده است که: « بعضی ها می آمدند مثلاً می نشستند نیم ساعت مکاشفاتشان را نقل می کردند برای آقای قاضی، مکاشفات دراز مثل روزنامه، آقای قاضی هم هیچ صحبتی نمی کردند.باری مکاشفه حقیقی، که اهمیت دارد این است که شخص بتواند این اضافات را عقب بزند، با فهم و شعور این کار را بکند، یعنی ترقی کند، عقلش را به خدای جلیل بسپارد و از آن ربطی که موجودات به خدا دارند آگاه شود: رند یعنی کسی که کشف می کند ربط شما را به خالق شما، یعنی سبحات جمال و جلال خدا را در موجودات کشف می کند و مشاهده می کندـ ما عدم هاییم هستی نماـ عدم بنده را می فهمد، عدم شما را می فهمد، عدم همه را می فهمد پس چی به دست می آورد؟ خدای جلیلی که همراه این هاست...»

ایشان اضافه می کند که:« گاهی وقت ها هر که نزد ایشان می آمد و هر چه می گفت، می فرمودند: بله! و هیچ نمی گفتند. یعنی می فرمودند: آدم از دست این ها بیچاره می شود، یعنی چاره ای ندارد، می آید و می گوید: لا اله الا الله، لا حول و لا قوه الا بالله، ظاهر سخنش درست است، اما هیچ نمی فهمد.
اگر صد درصد تأییدش کنی، خیال می کند فهمش درست است. اگر صد درصد ردش کنی گمان می کند، ظاهر آن سخن هم مردود واقع شده یا اصل مطلب هم مردود است.در حالی که فهم کج او مردود است. لذا این موارد و این گونه موضوعات را باید تصدیق کرد، اما به نحو ایجاب جزئی، نه به نحو ایجاب کلی. و اگر آن ها اصرار می کردند و تأیید از آقای قاضی می خواستند، ایشان می فرمودند: « بله کارهایت درست است، همه چیزت درست است ولی باید مواظب باشی و بدانی که محبوب و معبود تو اجل از این حرف های تو است. » باید که ارزان نفروشیم خود را، نه به مقامات دنیا و نه به مقامات اخری. بهای ما خود خداوند است، باید غلام ملک عشق بی زوال بود.

لزوم استاد کامل راه

آیت الله قاضی به لزوم وجود استاد بسیار تأکید می کرد و می فرمود: « کسی که طالب سیر و سلوک شد، اگر برای پیدا کردن استاد نصف عمر خود را در جستجو بگذراند ارزش دارد. و آن که به استاد رسیده نصف راه را طی کرده است. »

مرحوم قاضی (ره) می فرموده است: « اهّم از آنچه در این راه لازم است، استاد خبیر و بصیر و از هوا بیرون آمده و به معرفت الهیه رسیده و انسان کامل است، که علاوه بر سیر الی الله، سه سفر دیگر را طی نموده و گردش و تماشای او در عالم خلق بالحق بوده باشد

آیت الله نجابت می فرماید: « بعضی ها سالک خود، واصل خود هستند، یعنی کسی که زندگی و سیر عرفانی اش بسته به خودش است، حتی عادات و کردار نیک هم پیدا می کند و در وجودش ریشه می دواند و عادت می شود اما تکیه گاهش هنوز خودش است و کنترلش هنوز دست خودش. هنوز از خود منقطع نشده و خود را به دست خدا نسپرده است. »

از آیت الله نجابت نقل شده: « یک نفر نامه ای فرستاده بود خدمت آقای قاضی و از ایشان سؤالی کرده بود، نوشته بود من مدتی به ریاضت های مثل فلان و فلان مشغول بودم. پس از مدتی حال تجردی برایم پیش آمد که مشاهده کردم از بدن خویش بیرون آمدم. در همین حال چند فرشته آمدند اطراف من را گرفتند یکی گفت باید گوشش را برید، دیگری گفت باید دستش را برید، بعدی گفت باید پایش را برید و مطالبی از این قبیل. فی الجمله شرح مفصلی از حالی که برایش رخ داده بود در آن مکتوب نوشته بود. بعد از محضر آقای قاضی سؤال کرده بود که چون ساعاتی در این حال بودم و هوش ظاهری نداشتم، نسبت به نمازهایی که از من فوت شده چه تکلیفی دارم؟
 آقای قاضی فرمودند: این شخص ریاضت های باطل و غلط انجام داده و بسیار نادان است. و آن چه در آن حال به او گفتند برای این بوده که به او بفهمانند نادان است و خطا کرده است و شاهد بر نادانی او همین بس که چنین سؤالی از من پرسیده، به جای این که سؤال کند که این حال چه بوده است و معنای سخنان مأموران الهی چه بوده، سؤال از فوت نماز در بی هوشی کرده که از هر کس دیگری هم می توانست بپرسد...»
از آیت الله کشمیری نیز نقل شده است که: « می گفتند این طور نیست که استاد فقط ذکر بدهد، آقای قاضی همیشه به ما می گفتند اذکار و ادعیه با شرایط تأثیر می کند و مراقبه حرف اول را می زند. ایشان هم چنین نوع اذکار را از نظر کمیّ و کیفی برای خواصّ متذکر می شدند و می گفتند کار آسانی نیست که کسی بتواند این کار را بکند مگر خود هم راه رفته باشد و هم حاذق باشد.بعضی اوراد برای قوی شدن اراده، بعضی برای تقویت روح و عده ای برای رزق و دسته ای برای توحید و فنای فی الله و تعدادی برای محبت است. بعضی اذکار توحیدی فقر می آورد و ممکن است شخص نتواند تحمل کند و لذا حرمت ذکر ضایع می شود. ایشان هم چنین میان افراد مجذوب و غیر مجذوب فرق می گذاشتند چون بین میل کلی و جزیی فاصله و ثمره بسیار است و ثمرات روحی و مزاجی با هم متفاوت است. »

وظایف استاد

آری تشخیص ظرفیت، تشخیص روحیه شاگرد، تشخیص آثار ذکر روی شاگرد، تشخیص افراد مجذوب و غیر مجذوب، تمام به عهده عارف سالک و واصل، طبیب حاذق و استاد راه رفته است.
و قاضی ابرمردی است که هر کسی توان شاگردی او را ندارد و آن ها که با او بودند و ماندند و شاگردش شدند، آن ها بودند که ظرفیت داشتند، بزرگ و کامل بودند و توانستند قاضی را درک کنند. چنان که یکی از شاگردان ایشان در تشییع جنازه ای پشت سر ایشان بود و هنگام نماز جمله ای شگفت از او شنید که ترسید و تمام وسایلش را جمع کرده و از نجف به ایران بازگشت و طریق توحید و معرفت را رها کرد.

و بالاخره این استاد است که از لحن کلام به قعر و باطن وجود شاگرد پی می برد، درون شاگرد را خوب می بیند و طالب حقیقی را از شخص دروغگو، راه را از چاه و درست را از نادرست تشخیص می دهد و این ها همه کار اوست.
آیت الله نجابت می گفتند: « یک نفر از نزدیکان آقای قاضی پیش ایشان آمد و 500 دینار تقدیم کرد آقای قاضی بلافاصله آن پول را طرف ایشان پرت کرد گفت ما تجرّد نمی فروشیم. »

و در جای دیگری نقل می کند: « یک روز من و آیت الله عباس قوچانی نزد آقای قاضی بودیم که یک نفر وارد شد.
 آقای قاضی پرسید چه کسی تو را راهنمایی کرده است؟گفت: مولا!  آقا پرسید چه کسی تو را آدرس داد؟ گفت: مولا! باز پرسید چه کسی منزل را به تو نشان داد؟ گفت: مولا! در همان حال آقای قاضی عبا را روی سرشان کشیدند و خوابیدند آن شخص هم بعد از کمی تأمل رفت. » این کار استاد است که از لحن طرف شخص را می شناسد و به صادق بودن و کاذب بودن ادعای وی پی می برد. خود ایشان در نامه ای به مرحوم الهی مرقوم می دارند: « ... حرف را بر خود راه ندهید، عجله نکنید، رفق را شعار خود نمایید و از اوراد دادن به غیر مضایقه نیست الا این که محل را ملاحظه نمایید، تا طلب صادق ندیدید ندهید، اذاعه اسرار، حرام است. »

قاضی استاد الاساتید است و چگونه استادی که آقای حداد می گوید: « از صدر اسلام تا کنون به جامعیت قاضی عارفی نیامده است. » و علامه نام استاد را تنها برای او سزاوار می داند و می گوید: « ما هر چه داریم از قاضی داریم. »

احترام به استاد

علامه طهرانی می فرماید: « ایشان [یعنی علامه طباطبائی] نام «استاد» را فقط بر او می بردند و هر وقت «استاد» به طور اطلاق می گفتند، مراد مرحوم قاضی بود؛ و گویا در مقابل قاضی تمام اساتید دیگر با وجود آن مقام و عظمت علمی، کوچک جلوه می کردند. لیکن در مجالس عمومی اگر مثلاً سخن از اساتید ایشان به میان می آمد، از فرط احترام، نام «قاضی» را نمی بردند و او را همردیف سائر اساتید نمی شمردند. باز ایشان نقل می کردند:« جناب علامه طباطبائی در ابتدای ورودشان به قم، به «قاضی» معروف بودند، چون از سلسه سادات قاضی مشهور در آذربایجان هستند؛ لیکن از نقطه نظر آنکه ایشان از سادات طباطبائی هستند، خود ایشان ترجیح دادند که به طباطبائی معروف شوند. و اخیراً برای حقیر چنین منکشف شده است که شاید ایشان خواسته اند لقب قاضی منحصراً به یگانه استاد ارجمند شان مرحوم حاج سید علی آقای قاضی منحصر گردد؛ و ایشان از جهت تکریم و تجلیل از مقام استاد، در شهرت و معروفیت، با وی شریک نباشند! »

صبر و استقامت در سیر وسلوک

یک از مسائل بسیار مهم در سیر وسلوک، استقامت و پایداری در این راه است.
آیت الله نجابت از قول ایشان می گوید: « چهل سال است دم از پروردگار عالم زدم. چند مرتبه خواستند مرا بکشند، آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی نگذاشت و خدا هم کمکم کرد! در این مدت نه خوابی دیدم، نه مکاشفه ای، نه رفیقی، نه همدردی، چهل سال است که در را می کوبم و خبری نیست. »چه بسا افرادی مدتی به این وادی وارد شده اند ولی از آن دست کشیده و نتیجه ای هم عایدشان نشده است چرا که ره صد ساله را می خواستند یک شبه بپیمایند.
آیت الله مرندی می فرمودند: بعضی افراد بعد از هفت و هشت سال که در خدمت علی آقا قاضی بودند، ایشان را ول می کردند و می رفتند. زیرا که این راه شرح صدر و صبر و استقامت می خواهد.
آیت الله شیخ عباس قوچانی می فرمودند:« دو سال زندگی ما به این صورت که فقط روزی سه نان داشتیم، صبح ها نان را با چایی می خوردیم و عصر و شب با شربت سکنجبین، اما در این دو سال یک بار در ذهن ما خطور نکرد که این چه زندگیه؟! » و بعدها آیت الله قاضی که خود چهل سال پشت در مانده، و صادق بودن خود را در آن عشق و محبت به محبوب و معبود ازل ثابت کرده، درس استقامت و صبوری را به شاگردانش هم می آموزد و چنین می گوید:« اگر به جستجوی آب زمین را کندی، نباید خسته و ناامید شوی، اگر وقتش باشد به آب می رسی، وگرنه ناامید مشو که بالاخره به آب می رسی و حتی آب برایت فوران می کند. » و می گوید: « تازه وقتی هم به آب رسیدی و برایت در باز شد به همان کم بسنده نکن، بیشتر جستجو کن و بیشتر بخواه! »

مرحوم قاضی به شاگردانش می گوید:« استقامت بر وحدانیت خدا، اسم اعظم پروردگار است. آدمی در این استقامت باید طوری باشد که اگر دیگران خواستند دنیایش را از او بگیرند، خانه اش را، پولش را و ... حتی خواستند او را بکشند. بگوید من خدایم را می خواستم.»

آری و بالاخره درهای آسمان برایش گشوده و فتح باب می شود.
می گوید: « آن چه را می خواستم، تماماً بدست آوردم و امام حسین علیه السلام در را به رویم گشود.... » ، « او در اثر طلب حقیقی و صبر و استقامت به خانه که نه، به خود صاحبخانه رسیده است و یار او را به درون خانه راه داده؛ او از حصار تنگ دنیا که خیال و سرابی بیش نبوده و حقیقی ندارد، گذشته و به عالم روح و مجردات پیوسته است ..... »

نمونه شکیبایی شاگرد

آقا سید هاشم حداد می فرمود: « چندین بار خدمت آقای قاضی عرض کردم که اذیت های قولی و روحی، امّ الزوجه( مادر زن) من، به حد نهایت رسیده است و من حقاً دیگر تاب و صبر شکیبایی آن را ندارم و از شما می خواهم اجازه دهید زنم را طلاق دهم.» مرحوم قاضی فرمودند:
از این جریانات گذشته، تو زنت را دوست داری؟
 عرض کردم: آری.
 فرمودند: آیا زنت هم تو را دوست دارد؟
عرض کردم: آری.
 فرمودند: ابداً راه طلاق نداری. برو صبر پیشه کن، تربیت تو به دست مادرزنت می باشد، با این طریق که می گویی خداوند چنین مقرر فرموده است که ادب تو به دست مادرزنت باشد. باید تحمل کنی و بسازی و شکیبایی پیشه کنی!

من هم از دستورات مرحوم آقای قاضی ابداً تخطی و تجاوز نمی کردم و آن چه این مادرزن بر مصایب ما می افزود تحمل می نمودم تا این که یک شب تابستانی خسته و گرسنه و تشنه به منزل آمدم، داخل اطاق بودم که مادرزنم تا فهمید من آمده ام شروع کرد به ناسزا گفتن و فحش دادن و همین طور به این کلمات مرا مخاطب قرار دادن، من هم داخل اتاق نرفتم، یکسره رفتم پشت بام تا در آن جا بیفتم ولی این زن صدای خود را بلند کرد به طوری که نه تنها من بلکه همسایگان هم می شنیدند و به من سبّ و شتم و ناسزا گفت، گفت و گفت و همین طور می گفت تا حوصله ام تمام شد ولی بدون این که به او پرخاش کنم و یا یک کلمه جواب بدهم از خانه بیرون رفتم و سر به بیابان نهادم.

 بدون هدفی و مقصودی همین طور داشتم می رفتم، در این حال ناگهان دیدم من دو تا شدم، یکی سید هاشمی است که مادرزن به او تعدّی می کرده و سبّ و شتم می گفته و یکی، من هستم که بسیار عالی و مجرد و محیط می باشم و ابداً فحش های او به من نرسیده، و اصلاً به این سید هاشم، فحش نمی داده و مرا سبّ و شتم نمی نموده، در این حال برایم منکشف شد که این حال بسیار خوب و سرور آفرین و شادی زا فقط در اثر تحمل آن ناسزا ها و فحش هایی است که وی به من داده است و اطاعت از فرمان استاد مرحوم قاضی برای من فتح باب نموده است و اگر من اطاعت نکرده، تحمل اذیت های مادرزن را نمی نمودم تا ابد همان سید هاشم محزون و غمگین و پریشان و ضعیف و محدود بودم.

الحمدلله که الان این سید هاشم هستم که در مکانی رفیع و مقامی بس ارجمند و گرامی هستم، که گرد و خاک تمام غصه های عالم بر من نمی نشیند و نمی تواند بنشیند. فوراً از آن جا به خانه بازگشتم و به دست و پای مادرزنم افتادم و می بوسیدم و می گفتم: مبادا تو خیال کنی من الان از آن گفتارت ناراحتم از این پس هر چی می خواهی به من بگو که آن ها برای من فایده دارد. »
آقای قاضی می فرمودند:

« انسان هیچ وقت نباید مأیوس شود و از دیر کرد نتیجه نباید دست از سیر و سلوک بردارد زیرا ممکن است کسی با ناخن زمین را بخراشد و سپس ناگهان به اندازه گردن شتر آب زلال و روان جاری شود. »

26 سال تمرین سکوت

آیت الله سید محمد حسینی همدانی صاحب تفسیر «انوار درخشان» می فرمود: « در مدرسه قوام حجره داشتم، مطلع شدم مرحوم آقای قاضی تبریزی در گوشه تنگ مدرسه حجره کوچکی اختیار کرده و من از این کار تعجب کردم، بعد معلوم شد ایشان به علت تنگ بودن منزلشان و نیز کثرت عیال و اولاد، فراغت بال برای تهجد و عبادت و خلوت نداشتند؛ در طول دوران تحصیل در مدرسه قوام، شبی را ندیدم که مرحوم قاضی به آرامش و خواب و استراحت بگذارند و شبی را بدون ناله و گریه به سر بیاورد. در این مدت نزدیکی با مرحوم قاضی، حالات و جریاناتی از ایشان می دیدم که در عمرم جز در مرحوم نائینی و اصفهانی، در شخص دیگری ندیده بودم. او را چنین یافتم که در تمام رفتار و اخلاق اجتماعی و خانوادگی و تحصیلی خود غیر از همه کسانی بود که من از نزدیک در درس آنها و یا در کنار آنان تحصیل می کردم. مخصوصاً او را دائم السکوت و الصمت می یافتم. احیاناً از دادن پاسخ نیز طفره می رفت و گاهی احساس می کردم که برای او پاسخ دادن بسیار سخت است تا اینکه تصادفاً به نکته ای برخوردم که بسیار توجه مرا جلب کرد و آن هم این بود که داخل دهان مرحوم قاضی کبود رنگ بود، از استاد پرسیدم علت چیست؟
 ایشان مدتها پاسخم نداد بعدها که خیلی اصرار کردم و عرض کردم که به جهت تعلیم می پرسم و قصد دیگری ندارم،باز به من چیزی نفرمود تا اینکه روزی در جلسه خلوتی فرمودند: آقا سید محمد! برای طی مسیر طولانی سیر وسلوک، سختی های فراوانی را باید تحمل کرد و از مطالب زیادی نیز باید گذشت؛ آقا سید محمد! من در آغاز این راه در دوران جوانی برای اینکه جلوی افسار گسیختگی زبانم را بگیرم و توانائی بازداری آن را داشته باشم 26 سال ریگ در دهان گذارده بودم که از صحبت و سخن فرسایی خودداری کنم، اینها اثرات آن دوران است! »

همگام بودن تحصیل و تهذیب

یکی از مسائلی که مورد تأکید مرحوم آقای قاضی بود و به شاگردانشان می فرمودند این بود که: « شما باید آن قدر درس بخوانید تا به درجه اجتهاد برسید. علتش این بود که اگر در آینده درهایی بر روی شما باز شد، نیاز به تقلید نداشته باشید. ممکن است عوالمی را مشاهده کنید که در صورت تقلید دچار مشکل شوید. »

تدریس احادیث مربوط به امام زمان(عج)

آیت الله شیخ علی سعادت پرور می فرمود: « عادت و دأب مرحوم آقای قاضی در تربیت و سیر سالکان بر این استوار بود که در ابتدای امر، احادیث مربوط به غیبت و ظهور امام عصرـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ را به سالکان تدریس و تبیین می کرد. »

خواندن حدیث عنوان بصری

آیت الله سید محمد حسین حسینی تهرانی در کتاب روح مجرد می فرمایند: « آقای قاضی برای گذشتن از نفس اماره و خواهش های مادی و طبعی و شهوی و غضبی که غالباً از کینه و حرص و شهوت و غضب و زیاده روی در تلذذات بر می خیزد، روایت عنوان بصری را دستور می دادند به شاگردان و تلامذه و مریدان سیر و سلوک إلی الله، تا آن را بنویسند و بدان عمل کنند. یعنی یک دستور اساسی و مهم عمل طبق مضمون این روایت بود. و علاوه بر این می فرموده اند:باید آن را در جیب خود داشته باشید و هفته ای یکی دو بار آن را مطالعه نمایید.

مکتوبات خطی حضرت علامه طهرانی و دستور العملهای در باب معرفت نفس

  •  

  • نمونه ای از مکتوبات خطی حضرت علامه طهرانی رحمه الله علیه حاوی دستور سلوکی آیه الله قاضی رحمه الله علیه و دستور سلوکی آیه الله حاج شیخ جواد انصاری همدانی رحمه الله علیه:

    منبع:پایگاه علوم و معارف اسلام

    چگونه سرباز امام زمان(عجّل اللّه تعالي فرجه الشّريف) شویم؟

    انسان باید چگونه شود تا سرباز وجود مقدّس امام زمان(‌صلوات اللّه عليه و عجّل اللّه تعالي فرجه الشّريف) باشد؟ کدام افتخار بالاتر از این که پروردگار عالم لطف کند، محبّت کند، بزرگواری کند و اسم انسان را در آن طومار سربازان مولا که به دست حضرت شیخناالأعظم(روحي له الفدا و سلام اللّه عليه) نوشته می­شود، بنویسد؛ جایی که انبیاء دوست دارند سرباز حضرت شوند!

    آیت­الله مولوی قندهاری(اعلي اللّه مقامه الشّریف)، آن کنز خفی الهی به نقل از آسیّد ابوالحسن اصفهانی(اعلي اللّه مقامه الشّریف)، آن مرد عظیم­الشّأن می­فرمودند: من دیدم انبیاء از هم سبقه می­گیرند که در طومار سربازی امام زمان(‌صلوات اللّه عليه و عجّل اللّه تعالي فرجه الشّريف) ثبت­نام کنند. جایی که خود وجود مقدّس ابی­عبدالله و امام صادق(صلوات اللّه وسلامه علیهما) می­فرمایند: «لَوْ أَدْرَكْتُهُ لَخَدَمْتُه‏»[2] من خادمش می­شوم.

    به این جمله ناب دقّت کنید، عجیب است! این کد اساسی است که حضرت شیخناالأعظم(روحي له الفدا و سلام اللّه عليه)، آسیّد ابوالحسن اصفهانی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) و اولیاء بیان فرموده­اند و آن این که کسانی که به عنوان اصحاب ابی­عبدالله(صلوات اللّه و سلامه عليه) انتخاب شده بودند، گناه کبیره که نداشتند هیچ، گناه صغیره را هم مواظبت می­کردند.

    سؤال شد: پس حُرّ(اعلی اللّه مقامه الشّریف) چگونه بود؟ گفتند: حرّ(اعلی اللّه مقامه الشّریف) جز آن مطلب که آن هم ادّعا کرده بود می­خواستم وفای به عهدی کنم که با آن مرد بسته بودم، هیچ گناهی انجام نداده بود. او در مروّت، جوانمردی و همه مسائل عالی بود. همسرش شهادت می­دهد: من اوّل متعجّب بودم که چطور حرّ(اعلی اللّه مقامه الشّریف) در سپاه ابن زیاد است، امّا وقتی خبر رسید که او در رکاب ابی­عبدالله(صلوات اللّه و سلامه عليه) شهید شد، گفتم: چون حرّ(اعلی اللّه مقامه الشّریف) مواظبت می­کرد حتّی گناه صغیره هم انجام ندهد. این­گونه است که خود به خود او را به سپاه حق آوردند.

    اگر گناه نکردیم، مراقبه کردیم و در بستر اخلاق رشد و نمو پیدا کردیم، همان شعار اساسی که پیامبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) به ما یاد داده است: «الخُلقُ وِعاءُ الدّین» اخلاق ظرف دین است، صد در صد ایمانمان قوی می­شود و هر کس ایمانش قوی شد عملش صالح است، دیگر طبیعی است نسبت به مولای خود شکّی نخواهد داشت. یک خصوصیّت اصحاب ابی­عبدالله(علیه الصّلاة و السّلام) این است.

     

     

    راه باز شدن چشم برزخی

    آیت‌الله مولوی قندهاری(اعلی اللّه مقامه الشّریف)، آن کنز خفیّ الهی می‌فرمودند: در سن جوانی به آیت‌الله‌العظمی آسیّد ابوالحسن اصفهانی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) عرضه داشتم: آقاجان! چه کنیم چشم برزخی‌مان باز شود؟

    ایشان فرمودند: آسیّد محمّدحسن! من انتظار داشتم تو بگویی: چه کنم چشم قیامتی و اُخروی‌ام باز شود؟ این فقط با اخلاص است. اگر اخلاص باشد، در همین دنیا آن شعبه‌های نور کار خودش را انجام می‌دهد. کاری می‌کند که انسان به آن مقام والا و عالی می‌رسد.

     

    دستور اخلاقی از استاد امجد

    آیت الله امجد
    خدا می گوید چیزی در نزد من محبوبتر و عزیزتر از واجبات نیست کجا می روید سیرو سلوک ؟ سیرو سلوک واجبات و محرماته ، مرد ، مرد باشد واجباتش را انجام دهد و محرماتش را ترک کند به همه جا می رسد .

    گفتار هایی از آیت الله امجد

    1- هر وقت گرفتاری داشتید به سجده بیفتید و ذكر یونسیه را بگویید. لا إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّی كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ

    2- غیر از چهارده معصوم نمی شود از کسی دفاع مطلق كرد، حتی عرفا.

    3- نگران كردن پدر و مادر-ولو یك دقیقه-گناه است. اگر می خواهی به منزل دیر بروی ، زنگ بزن اطلاع بده تا نگران نشوند.

    4- ارزش ها باید ملاك باشد نه حزب و گروه. و الا بی دین می شویم.

    5- همه چیز را ببازید تا برنده شوید.

    6- اینقدر قرآن باید بخوانی تا بفهمی ، وقتی فهمیدی ، دیگر قرآن رهایت نمی كند.

    7- نه مرید ؛ نه مقام ، نه كتابخانه ؛ انسان موقع مرگ ، اینها را با خود نمی برد!

    8- متاسّفانه امروز در جامعه ی ما تعقّل خیلی كم شده آقا تعقّل ؛ همین منشاء بسیاری از مشكلات هست.

    9- این یك كلمه زندگی را شیرین می كند : « من مقصّرم»

    10- در قیامت با اینكه خود جهنّم از بوی بد آكنده است، باز اهل جهنّم از بوی بد عالم بی عمل در اذیّتی مضاعف اند.

    11- ترك و فعل خیلی مهم نیست ، نیّت خیلی مهم است.

    12- عمیق ترین حرف بنده این است: خدا هست.

    13- بی خود این طرف و آن طرف نرویم هیچ كس غیر خدا كاره ای نیست.

    14- خداوند گدای سمج را دوست دارد ولی در خانه خودش نه دیگران.

    15- باید فقط برای خدا كار كرد ولو كم.

    16- شما عزیزان با خصوصیّات نفس ،آشنا نیستید ! هیچ كس از عهده اش بر نمی آید ،الّا خدا. بزرگان و نوابغ ،زمین خورده اند.

    17- زندگی مشترك بر اساس تعاون و همكاری و صفا و صمیمیّت است نه قانونمندی(به معنی خاص مضر).

    18- وقار با تكبّر نباید اشتباه شود.

    19- آن چیزی كه نفس را آرام می كند ، عشق است.

    20- اگر كسی علم داشته باشد ولی حلم نداشته باشد ، مضرّ است.

    21- علامت علم این است كه خودمان كنار گذاشته شویم.

    22- هوای نفس هم مثل هوا متغیّر است.

    23- اگر انسان بازیگری را كنار بگذارد از اولیاء خدا می شود.

    24- برای كسب اخلاص ، التماس از خدا لازم است.

    25- آدم عاقل به غیر خدا اعتماد نمی كند.

    26- با مردم با محبّت رفتار كنیم كه محبّت بیش ترین اثر را دارد.

    27- انسان به اندازه هر نفس زدنش، می‏تواند به سمت‏ خدا راه داشته باشد . هر انسان، بی‏نهایت راه به سوی خدا دارد . یکی مریضخانه می‏سازد، یکی مسجد می‏سازد، یکی به فقرا کمک می‏کند، یکی می‏تواند نماز بخواند و ... همه اینها راههایی است که می‏تواند انسان را به خدا برساند . همه اینها راه خداست; ولی گرایشها فرق می‏کند . یکی از راه مهندسی، یکی از راه پزشکی، یکی از راه روحانیت و ... هر کسی از یک راهی باید برود . خود انسان راههای فراوان دارد . بهترین راه را باید انتخاب کرد به نسبت آن گرایش و طبیعتی که در هر کسی هست .»

    28- به جوان می گیم ای جوان! من نمی خوام تو رو به سمت خودم جذب کنم. من فقط به تو یه حرف می زنم. تو اگه بمب بارون بشه چی کار می کنی؟ نمی ری پناهگاه؟ خوب این دنیا همونه. همه اش ظواهره. گول این ظواهر رو نخور. برو تو پناهگاه خدا. اون جا باش بمب بارون که تموم شد بیا بیرون زندگی کن. اینا زندگی نیست که اینا ظاهرش قشنگه توش هیچی نیست.

    29- اصلا در وادى خواب نباشید چون خواب خیلى پیچیده است. خیلى مشكل است. فقط اگر خوابتان خوب بود به فال نیك بگیرید. و اگر خواب بد دیدید، بگویید ان شاءالله چیزى نیست، ولى یك صدقه هم بدهید.

    30- اعتماد به نفس یك حرف غلطى است، مال ما نیست. اعتماد به خدا درست است. ما نفسى در كارمان نیست. نفس چیست كه بدان اعتماد كنیم؟ نفسى كه هر لحظه در یك حالت متغیر است! فقط اعتماد به خدا مهم و مطرح است!

    31- نماز را اول وقت‏ بخوانید. اگر بی حال هستید بگویید مى‏خواهم حتى با بی حالى نماز را در اول وقت‏بخوانم. البته اگر دلایلى مثل برخورد با كلاس و... هست مشكلى نیست ولى مثلا ما دور هم نشسته‏ایم و حرف مى‏زنیم; چون وقت نماز شد، بلند شویم، نمازمان را بخوانیم. به دوستانمان هم بگوییم معذرت مى‏خواهم من فعلا نماز دارم. در جایى نوشته بود آقاى مطهرى در وسط یك جلسه‏اى بلند شد و گفت وقت‏خواب من شده! همه مسخره كردند، گفتند از خوابش نمى‏گذرد. نمى‏دانستند كه او مى‏خواهد برود بخوابد كه در دل شب با حال خوش بلند شود.

    32- تمام فیوضات به دست امام حسین (ع) می باشد و پیشکارش حضرت ابوالفضل(ع) می باشد.

    33- قرآن نامه ی خداست، صحیفه ی سجادیه جواب این نامه است و نهج البلاغه شرح این نامه است.

    34- حزب الهی بی ترمز یعنی چه؟ بسیجی نور چشم همه می باشد باید ترمز داشته باشد . آخوند نور چشم همه می باشد باید ترمز داشته باشد .مومن باید ترمز داشته باشد تقوی یعنی ترمز ، آدم نمی تواند گاز بده بره توی دره می ره داغون می گردد.

    35- درباره آیت الله العظمی بهجت: ایشان فرشته روى زمین بودند، ایشان در طفولیت هم معنوّیت را احساس می كرده است، و از جوانى اهل سیر و سلوك بوده اند. یكى از دوستان ایشان كه با هم درس آقاى قاضى می رفتند، می گفت: «یك روز آقاى قاضى به موقع سر درس حاضر نمی شود، آقاى بهجت می گوید: ایشان حالشان خوب نیست، و یكایك حالات او را از خانه تا به درس بیان می كند. وقتى آقاى قاضى وارد محل درس می شوند، طرف آقاى بهجت می روند و می فرمایند: «امروز شیرین كارى كردى!»

    36- پیامبر نیامده است ما دولا راست شویم، آمده است ما را ببرد آنجایی که خودش می باشد آنجایی که جبرئیل پر می اندازد جبرئیل رئیس ملائک آنجا نمی تواند برود.

    37- هرچی می خوای از خدا فقط بگو : اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم!!

    38- خدا می گوید چیزی در نزد من محبوبتر و عزیزتر از واجبات نیست کجا می روید سیرو سلوک ؟ سیرو سلوک واجبات و محرماته ، مرد ، مرد باشد واجباتش را انجام دهد و محرماتش را ترک کند به همه جا می رسد .

    39- اگر قدرت داشتم خیلی از مجالس مذهبی را در این شهر تعطیل می كردم.

    40- انسان به تفریح هم نیاز دارد انسان که یک بعدی نیست چند بعدی می باشد همه اش عبادت کنید خشک می شوید همه اش مطالعه کنید چیزی نمی فهمید، علم همه جا محترم است منتهی علم انسان ساز علم توحید می باشد از اول تا آخر قرآن یک کلمه بیشتر نیست: نفی غیر... .


    منبع: وبلاگ آیت الله امجد

    نماز عبهر

    مرحوم محدث نوری می گوید : حضرت علی علیه السلام می فرماید : هر زمان که مشتاق رسول الله صل الله علیه و آله می شوم نماز عبهر را در هر روزی که باشد می خوانم و همان شب در خواب رسول الله را می بینم . علی بن منهال می گوید هفت مرتبه این نماز را خوانده ام و هر مرتبه رسول خدا را در خواب دیده ام و اما کیفیت آن این است :
    چهار رکعت نماز خوانده درهر رکعت بعد از حمد ده مرتبه سوره قدر و ۱۵ مرتبه تسبیحات اربعه سبحان الله والحمد الله و لا اله الا الله و الله اکبر خوانده شود . سپس در رکوع سه مرتبه سبحان ربی العظیم و بحمده و نیز ده مرتبه سبحان الله بگوید بعد از آن بلند شود و سه مرتبه سبحان الله بگوید سپس سجده رفته و ۱۵ مرتبه سبحان الله گفته سپس سر را بلند کند و چیزی نگوید و سر را بر سجده دوم بگذارد و مانند سجده اول اذکار را بگوید و به همین نحو تا آخر چهار رکعت نماز را بخواند در آخر بعد از تشهد یک سلام بدهد

    بعد از نماز با کسی صحبت نکند و ۱۰ مرتبه سوره حمد و ۱۰ مرتبه سوره قدر و ۳۳ مرتبه سبحان الله و۳۳ مرتبه بگوید
    صَلَّی اللهُ عَلی النَّبِیِّ الاُمِیِّ جَزَیَ اللهُ عَنّا مُحَمَّداً

    ما هُوَ اَهْلُه وَ مُسْتَحِقُّه

    منبع : مستدرک الوسائل جلد ۶ صفحه ۳۹۳ و ۳۹۴ - تحفة الرضویة صفحه ۲۷۷ و ۲۷۸

    دستور العمل سلوکی از آقای قاضی با دست خط خود ایشان

    دستور العمل سلوکی از آقای قاضی با دست خط خود ایشان2

    بسم الله الرحمن الرحیم

    و
    هو حسبنا جمیعا و نعم الوکیل و الحمد لله رب العالمین

    اگر نماز را تحفظ کردید ، همه
    چیزتان محفوظ می ماند.

    سید علی قاضی
    الطباطبایی

    نماز آیت الله قاضی

    دستورات شرعیه راه مهار نفس سرکش

     


    «طهارت ظاهره در مراتب قوای عملیه نفس، مرتبه تجلیه است که نفس، قوی و اعضای بدن را به مراقبت کامله در تحت انقیاد و اطاعت احکام شرع و نوامیس الهیه وارد نموده که اطاعت اوامر و اجتناب از منهیات شرعیه را به نحو اکمل نماید تا پاکی صوری و طهارت ظاهریه در بدن نمایان شود و در نفس هم رفته رفته خوی انقیاد و ملکه تسلیم برای اراده حق متحقق گردد و برای حصول این مرتبه، علم فقه بر طبق طریقه حقه جعفریه کافی و به نحو اکمل عهده دار این امر است »

    رساله وحدت از دیدگاه حکیم و عارف، علامه حسن زاده آملی

    شرح از استاد صمدی: دستورات شرعیه در مسائل فقهی برای این است که نفس را در تمامی قوایش تطهیر نماید. مثلاً یکی از اسرار دستور نماز و روزه تطهیر قوای ظاهریة بدن است و همچنین برای اینکه اعضای بدن در هنگام عبادت کردن مؤدب گردند. اگر در نماز دقت کنید می بینید که این عمل چقدر موجب تأدیب بدن است. از نحوة ایستادن گرفته تا نحوه نشستن و حرکت کردن و تسبیح گفتن و حمد و سوره خواندن…

    همچنین روزه هم برای خود آدابی دارد. روزه باعث می گردد تا قوة شهویّه انسان کنترل شود. زیرا رسیدن دائمی غذا به نفس همان و دائم غلیان یافتن قوة شهویه همان! و روزه باعث تعدیل قوة شهویّه است. اگر انسان بخواهد هر غذائی را که باعث شکوفایی قوای نفسیه اش می شود تهیه نموده و مصرف کند به سختی می تواند جلوی نفس را در مقابل خواسته هایش بگیرد اما اگر آن غذاها به واسطة دستورالعمل شرعیه کنترل گردد نفس در آن قوا کم کم تنزل می کند و در این وقت ایستادگی در مقابل آن، کار مشکلی نخواهد بود.

    حضرت آقا (علامه) بارها می فرمود: نفس آنچنان سرکش است که اگر تمام یکصد و بیست و چهار هزار پیغمبر را جلوی او سر ببرند و از او خواهش کنند که حالا دیگر رهایمان کن باز هم دست نمی کشد و انسان را رها نمی کند مگر اینکه فرموده اند: روزه نفس را مهار می کند.

    لذا احکام شرعیه برای تأدیب و طهارت قوای نفس به خصوص قوة شهویّه و قوة غضبیّه جعل شده اند که اگر انسان این دو قوه را کنترل کند می تواند به مقدار زیادی بر خود فائق آید.

    شرح مراتب طهارت، ج ۱، استاد صمدی آملی

    آیت الله مجتهدی (ره)

    اقا مجتهدی رحمه الله عليه میفرمودند:

    "اقای آخوند ( آخوند ملا علي همداني ) از اقای نخودکی خواست که او را موعظه کند. اقای نخودکی گفت:مرنج و مرنجان


    آقای آخوند گفت مرنجان را فهمیدم یعنی کسی را اذیت نکنم. ولی مرنج یعنی چی ؟ چطور میتوانم ناراحت نشوم. مثلا وقتی بفهمم کسی مرا غیبت کرده یا فحش داده چطور نباید برنجم .

    اقای نخودکی گفت: علاج آن است که خودت را کسی ندانی. اگر خودت را کسی ندانستی دیگر نمی رنجی."

    بلی دوستان اگر ما خودمان را دارای عزت و مقام خاصی در این دنیا ندانیم. و در برابر خداوند خودمان را هیچ بدانیم دیگر هیچگاه از سخن دیگران ناراحت نخواهیم شد.

    مطالب ارزشمند از کتاب خزاین نراقی

    دوستان عزیز این مطالب دور از دسترس نااهل باشد .

    خواندن ایه نور ،سیما با حضور سیما در حین صفا ۶۶مرتبه به عدد الله در وقت خوابیدن موجب رویای ملذه است

    یا علی یا ایلیا یا باالحسن یا با تراب     حل مشکل سرور دین شافع یوم الحساب

    مداومت بر این کلمات بعدانماز در آناالیلاقلا ۵۰۰مرتبه حصول رویای صادقه و وصول سیر به مفاتیح شارقه است (البته اهلش) 

     

    آیت الله تالهی همدانی

     زندگی بازی است ، ما بازیگرهایی هستیم كه از بازی دست بر نمی‌داریم. نهایت ، بازیچه‌ها را عوض می‌كنیم و متنوع می‌كنیم. وبا تنوع خود را فریب می‌دهیم . و علامت بازیگری ما این است كه فائز و سربلند نیستیم كه خائض و فرو رفته‌ایم.

    - بهترین راه خداشناسی ،شناختن اسماء الله است ،و عالم یعنی ماسوی الله تجلی و ظهرو اسماء الله‌است.

    - عزیز من ، جان من ، سردوراهی خود را حفظ كن و راه صحیح و راه هدایت را و راه سعادت را انتخاب كن و از خدایتعالی بخواه تا تو را یاری كنند.

    - هدف از ذكر، این است كه صفات خدا در وجود بنده منعكس شود و انسان آیینه تمام نمای خدا گردد، جز خدا نبیند جز خدا نخواهد تسلیم محض باشد اراده اش با اراده خدا هماهنگ باشد، وجودش از محبت خدا و صفات خدا پرشده باشد، مطلوبش خدا و بهشتش هم خدا باشد.

    - خیر برسان تا خیر ببینی، كمك كن به دیگران تا خدای تعالی تو را كمك كند.

    - مسلمان شدن آسان است باقی ماندن بر اسلام و مسلمان از دنیا رفتن مشكل است؛ بنابراین انسان پس از تحصیل مقام ایمان باید در حفظ آن بكوشد و هرگونه ضرری بر جان و مال را برای حفظ ایمان خود بخرد.

    - دعا یعنی توجه قلبی به خدا... دعا طلب حاجت از خدای تعالی است، بهترین حالات بنده حال دعا و توجه به خدا است...

    - بی حجابی و یا بدحجابی باعث اشاعه فحشاء و منكر است، زن وقتی با حجاب باشد محفوظ و سالم می‌ماند، وقتی بی حجاب شد صیادان شهوت پرست او را ضایع و نابود می‌سازند، زن‌های با شرافت قبل از اسلام هم روی خود را از اجانب می‌پوشیدند، حجاب از احكام مسلمه اسلام است.

    - اغنیا زكات مالشان را ندادند، هم خودشان از بین رفتند هم فقرا را از بین بردند. اغنیا هرگاه به فقراء و بیچارگان كمك نكنند حیاتشان در خطر است.

    - شارع مقدس نماز را واجب كرده و تأكید بسیار فرموده در جماعت كه نمازها را به جماعت بخوانند تا مؤمنین به یكدیگر نزدیك شوند و به درد یكدیگر برسند و دست به دست هم بدهند و یكدیگر را زیارت كنند.

    - حب دنیا و حب خدا در یك دل جمع نخواهد شد، بلی كسی كه دنیا را برای خدا بخواهد یعنی دنیا را تحصیل كند برای آخرت برمی گردد و تحصیل آخرت.

    - اخلاص مایه خلاص و مناجات وسیله نجات است.

    - حق تعالی توفیق دهد كه ما از عمر و مال خود استفاده نماییم و از خواب غفلت بیدار شویم.

    - خدایا ما روسیاهیم. مقصریم. عملی نداریم جز ولاء و محبت محمد و آل محمد(ع) خدایا ما را ثابت بدار در ولایت آن‌ها و دوستی و محبت آن‌ها را در دل‌های ما زیاد گردان. امید ما را از این خانواده قطع مفرما. میان ما و ایشان جدایی مینداز، در دنیا ما را از زیارت و در آخرت از شفاعت آن‌ها محروم مفرما و ما را در دنیا و آخرت با ایشان قرار بده.

    - روزی خدا را می‌خوریم از شیطان اطاعت می‌كنیم و غیر خدا را عبادت می‌كنیم.

    - امام را دیدن كمال و هنر نیست، كمال و هنر در شناختن و پیروی كردن از امام است. معرفت امام معرفت خدا است انكار امام انكار خدا است.

    - انسان باید كوشش كند از او خیر سربزند نه شر، كه «خیرالناس من انتفع به الناس»

    - ولایت اصل همه اركان دین است و قوام همه اركان به ولایت است و اهم فرائض است. توحید بی ولایت ناقص است، نماز بی ولایت نماز نیست و به درد نمی‌خورد و عمده شرایط، ولایت امیرالمؤمنین و ائمه طاهرین (صلوات الله علیهم اجمعین) است.

    - لقمه حرام، بنده را در اطاعت و عبادت بی رغبت می‌كند.

    - عقل سالم معارضه با قرآن و نقل مسلم ندارد.

    - متعرض نان كسی نشوید یعنی نان كسی را قطع نكنید كه اثر وضعی دارد و انسان را به زودی به زمین می‌زند.

    جناب حجت الاسلام والمسلمین انصاری از دوستان آیت‌الله انصاری نقل می‌كردند كه:

    حضرت آیت‌الله حاج شیخ هادی تالهی همدانی از زهاد معروف كه آیت‌الله انصاری در مورد ایشان می‌فرمود:

    « نماز خواندن پشت سر ایشان لیاقت می‌خواهد. »

    برایم نقل می‌كردند كه آیت‌الله انصاری را در بین روز ملاقات كردم و به من فرمودند:

    « آقای تألهی، از قم یك سوغات با ارزش آورده‌ام بیا منزل و آن را ببین. » آقای تألهی می‌گوید به آقا گفتم: اگر بگویم من می‌آیم، ممكن است به شما زحمت دهم و اگر بگویم شما بیایید می‌ترسم از روی تكبر باشد، هر چه كه شما امر بفرمایید. آقا فرمودند: شما تشریف بیاورید من فكر كردم سوغات از قبیل خوراكیهای متعارف است، وقتی شب خدمتشان رسیدم، بلند شدند و از تاقچه كتاب كوچكی آوردند كه رساله لقاءالله مرحوم آیت‌الله میرزا جواد ملكی تبریزی (رحمه‌الله) بود و فرمود:این سوغاتی است كه از قم آورده‌ام، و او گاهی از آن می‌خواند و من گریه می‌كردم و گاهی من می‌خواندم و او گریه می‌كرد.[۱۶] جناب آیت‌الله تألهی می‌فرمود:

    « من و آقای انصاری یك روح بودیم در دو بدن. »

    عارف صمدانی جناب حاج شیخ محمد تقی انصاری همدانی معمولا در سخنانشان مطالب از اساتیدشان نقل میکردند وایشان همواره از این سه بزرگوار به عنوان اساتیدشان یاد میکردند

    1.مرحوم آیت الله میرزا جواد انصاری همدانی

    2.آیت الله سید عبدالکریم کشمیری

    3.آیت الله شیخ هادی تالهی

    ویکی ازفضلا داستان ملاقات خود را باجناب تالهی اینگونه نقل میکند:

    یکسال قبل رحلت زاهد متقی آقای شیخ هادی تالهی در حالی که از ارومیه از تبلیغ بر می گشتم به محضر نورانی ایشان مشرف شدم موقعی که قصد داشتم از محضرشان راترک کنم فرمدند بنشین!دوباره نشستم ایشان فرمودند

    بسم الله ارحمن الرحیم

    آخوند به ما گفت:احذرو!احذر!من قواطع الاربعه:کثره الکلام وکثره الطعام وکثره المعاشرت مع النام وعلیک بتبدیلها وتقلیبها بذکرالله الملک القدوس العزیز الحکیم

    معنا یعنی دوری کن از این چهار چیز

    1.زیاد خوردن

    2.زیاد صحبت کردن

    3.زیاد خوابیدن

    4.وزیاد معاشرت کردن با اهل غفلت وبرتوبادکه این امر راتبدیل کنی به ذکر خداوند

    سپس ادامه دادند:

    صمت وجوع عزلت وسحر وذکری به دوام

    ناتمامان جهان را کند این پنج تمام

    جناب عارف ربانی حضرت آقای حاج شیخ عبدالقائم شوشتری می فرمودند:آقای تالهی فرموده بودند:

    روزه های ماه شعبان وصلوات این ماه ومناجات این ماه را فراموش نکنید

    ودرمشکلات بگویید لاحول ولا قوه الا بالله العلی العظیم اللهم ایاک نعبد وایاک نستعین

    وایشان می فرمودند:

    وبدانید هیچ حجابی بین انسان وخدای متعال بدتر از نفس نیست وراه برطرف کردنش فقیرانه به خداوند التماس کردن است

    عالم بزرگوار جناب محمدتقی انصاری همدانی می فرمودند:قبل از اینکه حضرت علامه حسن زاده به همدان برای کنگره ی بزرگداشت مرحوم آخوند ملا حسینقلی اعلی الله مقامه بروند با ایشان تماس گرفتم وخدمتشان گفتم(اگر همدان بروید وبه دیدن آیت الله تالهی نروید مثل اینست که به مشهد بروید وحرم نروید)

    ایشان فرمودند عجب!!

    وخیلی تعجب کردند لذا وقتی هدان رفتند بعد ازسخنرانی به دیدن ایشان رفتند با اینکه تا آن تاریخ ایشان را ملاقات نکرده بودند با همان دیدار اول رفته بودند پای ایشان راببوسند اما ایشان نگذاشته بودند.

    دیده ای خواهم که باشد شه شناس

    تاشناسد شاه را در هرلباس

    وچه خوب گفته

    جان گرگان وسگان ازهم جداست

    متحد جان های مردان خداست

    ایضا جناب انصاری همدانی می فرمودند:علامه حسن زاده در مراسم سالگرد ایشان فرمودند:(هیهات که حوزه ی قم مثل ایشان تحویل بدهد)ودر دومین سالگرد فرمودند (من فانی در تالهی شدم)این عالم ربانی وحکیم الهی درشب سه شنبه ششم ماه شعبان المعظم سنه 1417قمری از دار غرور به سرای سرور سفر کردند

    شیخ بهایی

    جناب علامه ذوالفنون شیخ بهایی رحمه الله ۰۰وقتی شخصی خون د ماغ میشد دستور می دادنداز گوش تا نوک بینی بنویسند   مادر کیقباد دختر بود   ومجرب است مر حوم حافظیان میفرمود این دعا نیست ولی شیخ به علم ابجد ایه ه ای از سوره مبارکه انفطار عددش را حساب کرده بود وبا این جمله تطبیق داده بود۰۰۰۰۰گویند شیخ بهایی برای تحقیق به هندوستان رفته بود دم درب خانه ای یک خانم را وحشت زده دیده بودو گفته بود چه شده گفته بود خانم خانه در حال زایمان است او هم گفته  بود برو بگو   خرم جو خودم جا زن کدخدا می خای بزامی خای نزا     همین رو گفته بود  خیلی ارام وبی خطر وضع حمل کرده بود مرحوم حافظیان  میگفتند شیخ یک ایه در سوره اذا السما النفطرت رابه حساب ابجد با این جمله تطبیق داده بود      ----به ا ین علت شیخ تطبیق داده بود که بی حرمتی به ایه نشود