شیخ محمد بهاری همدانی
اخلاق و کرامات شیخ محمّد بهارى
اسرار الهى در دل تابناک بهارى موج مىزد. آن بزرگوار از حیث اخلاق، متواضع، مؤدب و در حفظ آداب معاشرت و سعه صدر، سعیى بلیغ مىنمود.
بهارى در اخلاق، حسن رفتار، حلم، بردبارى و خوش خُلقى از بین شاگردان مرحوم آخوند، زبانزد و نمونه و بارز بود. او در نجف، شیوه تربیتى استادش را ادامه داد. بسیارى از عالمان و تاجران ایرانى، عرب و هندى شیوه سلوک و خود سازى را از او طلب مىکردند وى نیز با کمال گشادهرویى و مهر و محبّت، شفاهى یا کتبى آنان را هدایت و ارشاد مىنمود و بدین ترتیب مکتب آخوند را استمرار و تداوم مىبخشید.
میرزا جواد آقا ملکى تبریزى که از بزرگان اهل معرفت زمان خویش بود، درباره استاد خویش، آخوند همدانى مىنویسد:
در یک برخورد اعجاب آنگیز، مرحوم آخوند یک فرد منحرف را دگرگون مىساخت. گویند: آقایى آمد نزد مرحوم آخوند و ایشان او را توبه دادند. در عرض 48 ساعت بعد، وقتى که آن مرد آمد به گونهاى متحوّل شده بود که باورمان نمىشد که این همان آدم چند ساعت پیش باشد. آیةاللَّه شیخ محمّد بهارى همانند استاد گرانقدرش بود. او در همان برخورد اول، طرف مقابل را مجذوب و شیفته خود مىساخت. او روزى در نجف اشرف، با جمعى از طلاب در محوطه حیاط مدرسه ایستاده بود. رهگذرى جسارتى به طلاب مىنماید. طلبهها در صدد پاسخ به توهین او بر مىآیند، امّا بهارى مىگوید: او را به من واگذارید. بهارى به رهگذر مىگوید: آیا نخواهى مُرد؟ آیا وقت آن نرسیده است که از خواب غفلت بیدار شوى؟ آن مرد نگاهى به پشت سرخود مىکند و خطاب به بهارى مىگوید: چرا، چرا؟ اتفاقاً موقعش فرا رسیده است! او در حضور بهارى توبه مىکند و تحوّل و انقلابى درونى در او پیدا مىشود و از زهّاد و عبّاد و از اوتاد زمان خود مىشود.
بهارى از این که در عرصه شهرت قرار بگیرد، گریزان بود. شاید این جهت است که تنها دو اثر علمى؛ تذکرة المتقین و منشآت از او باقى مانده است. او از تعریف و تمجید دیگران و از این که در معرض مدح قرار گیرد، گریزان بود.
آیةاللَّه العظمى آخوند ملاحسینقلى همدانى به نقل از یکى از شاگردان شیخ محمّد بهارى، فرمود: نزد بهارى درس اخلاق مىخواندیم، یک روز به محل درس بهارى مراجعت کردیم، استاد فرمود: دیگر درسى نیست؟! عرض کردیم: چرا! فرمود: آیا طى این مدت تغییر حال پیدا نکردهاید؟ اگر نکردهاید، طبیب را عوض کنیم! بهارى با نفس مسیحایى خود، درصدد ایجاد تحول و انقلاب درونى در شاگردانش بود. او که خودش را از قید و بند دنیوى آزاد ساخته بود، در فکر آزاد سازى دیگران هم بود.
عارف فرزانه، شیخ لطیف بهارى (فرزند ملاّ درویش) از شاگردان او بود. شیخ لطیف از عارفان و عالمان ربّانى زمان خود به شمار مىرفت. بهارى در ملاقات با اهالى شهر بهار، از معنویت، زهد و عرفان وى بسیار تعریف کرد.
مرحوم شیخ محمّد بهارى شاگردان بسیارى داشت نامههاى وى که در کتاب تذکرة المتقین گرد آمده است، خود حکایت از این مدعاست.
«شیخ محمّد بهارى حکیم اصحاب من است.»
آخوند او را وصى خود قرار داده بود.
علاّمه تهرانى از استاد خود، علاّمه طباطبایى و او از استاد خود، آیةاللَّه سید على قاضى نقل مىکند که حاج احمد کربلایى فرمود: ما پیوسته در خدمت ملاحسینقلى همدانى بودیم و آخوند همدانى 100% مال ما بود، ولى همین که آقاى بهارى با آخوند روابط آشنایى بست، آخوند دائماً در خدمت او بود و بیشتر با او مراوده داشت و در واقع، آخوند را از ما گرفت. سید محسن امین عاملى، نویسنده «اعیان الشیعه» مىنویسد:
«کان من العلماء الرّبانین و السالکین المراقبین تلّمذ فى النجف على الملاحسینقلى الهمدانى... و کان من اخص تلامذته و کان ذا صفات و مقامات رفیعة مشتغلاً بالعلم دائم المراقبة و کان لوجودة آثار شریفه»؛ او عالمى ربّانى، مراقب، داراى صفات والا و مقامات بلندى بود. همیشه و در همه حال مراقبه داشت و وجودش مایه برکت بود.
آیةاللَّه العظمى محمّد حسین نائینى در مورد عظمت روحى و معنوى بهارى فرمود: «شهر آن جاست که حاج شیخ محمّد بهارى آرمیده است» یکى از بزرگان در جلسه اخلاقى، فرمود: از مرحوم آیةاللَّه نجفى شنیدم که فرمود: آیةاللَّه العظمى حاج شیخ محمّد حسین نجفى نائینى در جلسه درس، به ایشان فرمود: آیا اهالى همدان به زیارت مرقد منور و مطهر عارف کامل، شیخ محمّد بهارى مشرف مىشوند و از او تبرک مىگیرند و این فرصت را مغتنم مىشمارند؟
آیةاللَّه شیخ محمّد بهارى از شخصیتهاى نادر و انسان کامل و وارستهاى بود که همه آشنایان او به پاکى، صداقت و عدالت او اذعان داشتند. امام خمینى؛ در تفسیر سوره حمد مىفرماید: یکی ازآقایان می گفت که اسم کسی را پیش مرحوم شیخ محمد بهاری ظاهراً بردند (ایشان) گفت: عادل کافری است . گفتیم : عادل است یعنی چه ؟ کافراست یعنی چه ؟ گفت : عادل است برای اینکه روی موازین شرعی عمل می کند و هیچ معصیت نمی کند. اما کافر است برای اینکه خدائی که او می پرستد خدا نیست !
شیخ آقا بزرگ تهرانى، در «الذریعه الى تصانیف الشیعه» در معرفى کتاب «تذکرة المتقین» شیخ محمّد بهارى مىنویسد:
«فارسیه فیه جملة من کلمات الأعاظم فى الاخلاق و مکاتیبهم الصادره فى آداب السلوک منها مکاتبته جمال السالکین الشیخ الفقیه الورع الزاهد المولى حسینقلى الدرجزینى الهمدانى... و مکاتبته تلمیذ الاجل و وصیه العالم السالک الشیخ محمّد بن میرزا محمّد البهارى» تذکرة المتقین کتابى است فارسى در او جملهاى از کلمات اعاظم در اخلاق و نامههایى است که در آداب سیر و سلوک نگاشته شده است. از جمله، نامه جمال سالکین، شیخ فقیه و ورع و زاهد، مولى حسینقلى درجزینى همدانى است و نامههاى شاگرد بزرگوار و وصیش، دانشمند و عالم سالک، حاج شیخ محمّد بهارى مىباشد.
شیخ آقا بزرگ تهرانى، معتقد بود که بهارى از بزرگان علم اخلاق و سیر و سلوک و عرفان است و در اخلاق و تهذیب نفس و تزکیه روح، سرآمد و از اوتاد به حساب مىآید.
علاّمه سید محمّد حسین حسینى طهرانى مىفرماید: آیةاللَّه مرحوم بهارى - قدساللَّه تربته الشریفه - از اعاظم تلامذه و شاگردان آخوند همدانى بود که سالیان متمادى درک حضور او را کرده بود و به درجات کمال فائز آمد.
این حقیر بارها به زیارت مرقدش به بهار همدان رفتهام و اینگونه شنیدهام و بدان اعتقاد دارم که آن مرحوم از میهمانان خود پذیرایى مىکند! حاج شیخ میرزا جواد انصارى همدانى که اهل معرفت و سیر و سلوک بود و در همدان سکونت داشت، همیشه براى زیارت قبر آیةاللَّه شیخ محمّد بهارى و استمداد از روح بلند او، به بهار مىرفت. او بارها راه 19 کیلو مترى بهار - همدان را پیاده طى کرد و به زیارت قبر بهارى رفت. وى درباره عظمت شخصیت عرفانى بهارى گفته است: من بعد از قبر سلمان فارسى، قبرى را به نورانیت محمّد بهارى در بهار همدان ندیدهام و خود بارها با پاى پیاده از همدان تا بهار طى مىکردم و به زیارت ایشان مىآمدم.
عالم ربّانى، شیخ حسنعلى نخودکىاصفهانى نیز چنین نوشتهاند: «این حقیر فقیر کثیر التقصیر به مرحوم آقا شیخ محمّد بهارى مودّت و ارادتى خاص داشتم، چنانکه چند روزى در نجف اشرف در خدمتشان بودم و ایشان نسبت به حقیر مرحمت و لطف ویژهاى عنایت فرمودند و پس از چند روز که حقیر عازم اصفهان شدم، تعلیقهاى به حقیر مرقوم فرمودند که در آن نوشته بود: اگر وصیت کنم تو را، زیره به کرمان بردن است و اگر وصیت از تو بخواهم، فالوده پیش هالو نهادن است و پس از اندکى فوت نمودند!
«این بنده از حضرت آیةاللَّه العظمى خامنهاى (مد ظلالعالى) شنیدم که فرمودند: مرحوم شیخ محمّد بهارى افزون بر کتاب تذکرة المتقین، نوشته یا نوشتههاى دیگرى نیز داشته است.» شیخ آقا بزرگ تهرانى در کتاب ارزشمند الذریعه الى تصانیف الشیعه، از کتاب «منشآت» بهارى یاد مىکند و مىنویسد: منشآت بهارى الهمدانى النجفى الحاج شیخ محمّد بهارى به طبع تهران کتاب دیگرى به نام «کتاب القضاء» را نیز به شیخ محمّد بهارى نسبت مىدهند. بهارى از نظر علمى، به درجات عالى و اجتهاد رسیده بود و شاگردان بسیارى نیز تربیت کرده بود. اگر آثار مکتوب و قلمى کمتراز ایشان به یادگار مانده است، نشان از توجه وى به تربیت شاگردان و رجال دینى و اهتمام خاص در سیر و سلوک وى است، به گونهاى که کتاب تذکرة المتقین، دستور العمل و نسخه عرفانى و تهذیب نفس براى شاگردان است.
کم گوى و گزیده گوى چون دُر
تا زَنْدَک تو جهان شود پُر
درباره حضرت مسیح آمده است: «کان ادامه الجوع»؛ همواره خودش او تحمل گرسنگى بود.
تنهایى این فرصت را به انسان عارف مىبخشد که فارغ از هر پدیده مادى به اعمال درونى و نفسانى خویش بپردازد. اشتغال طولانى همانا نفس را به دنیاى مادى فرا مىخواند و اجازه به خود اندیشیدن را از انسان مىگیرد.
یک نیمه رخت ولست مِنکم ببعید
یک نیمه دگر اِنَّ عذابى لشدید
بنابر آثار به جا مانده از بهارى وى خبر دسته دوم مىباشد؛ یعنى او بُعد رجاء را بر بیم او غلبه مىداد. در این زمینه، علاّمه آیةاللَّه سید محمّد حسین حسینى طهرانى مىنویسد:
در حقیقت بازگشت ادب به سوى اتخاذ طریق معتدل بین خوف و رجاء است و لازمه عدم رعایت ادب کثرت انبساط است که چون از حد در گذرد مطلوب نخواهد بود. مرحوم حاج میرزا على آقا قاضى -رضواناللَّهتعالىعلیه - مقام انبساط و ارادتش غلبه داشت بر خوف ایشان. و همچنین مرحوم حاج شیخ محمّد بهارى -رحمةاللَّهعلیه- این طور بود. در مقابل حاج میرزا جواد آقا ملکى تبریزى - رضواناللَّهتعالىعلیه - مقام خوفش بر رجاء و انبساط غلبه داشت و این معنى از گوشه و کنار سخنانشان مشهود و پیداست. هر کسى که امیدوارى و انبساط او بیشتر باشد، او را «خراباتى» و هر که خوف او افزون باشد، او را «مناجاتى» نامند؛ ولى کمال در رعایت اعتدال است. از حائز بودن کمال انبساط در عین حال کمال خوف و این معنى فقط در گفتار و کردار و قول و فعل ائمه اطهار: موجود است.
بهارى در این مشرب عرفانى از استاد خود، آخوند همدانى پیروى کرده است.
اسرار الهى در دل تابناک بهارى موج مىزد. آن بزرگوار از حیث اخلاق، متواضع، مؤدب و در حفظ آداب معاشرت و سعه صدر، سعیى بلیغ مىنمود.
بهارى در اخلاق، حسن رفتار، حلم، بردبارى و خوش خُلقى از بین شاگردان مرحوم آخوند، زبانزد و نمونه و بارز بود. او در نجف، شیوه تربیتى استادش را ادامه داد. بسیارى از عالمان و تاجران ایرانى، عرب و هندى شیوه سلوک و خود سازى را از او طلب مىکردند وى نیز با کمال گشادهرویى و مهر و محبّت، شفاهى یا کتبى آنان را هدایت و ارشاد مىنمود و بدین ترتیب مکتب آخوند را استمرار و تداوم مىبخشید.
میرزا جواد آقا ملکى تبریزى که از بزرگان اهل معرفت زمان خویش بود، درباره استاد خویش، آخوند همدانى مىنویسد:
در یک برخورد اعجاب آنگیز، مرحوم آخوند یک فرد منحرف را دگرگون مىساخت. گویند: آقایى آمد نزد مرحوم آخوند و ایشان او را توبه دادند. در عرض 48 ساعت بعد، وقتى که آن مرد آمد به گونهاى متحوّل شده بود که باورمان نمىشد که این همان آدم چند ساعت پیش باشد. آیةاللَّه شیخ محمّد بهارى همانند استاد گرانقدرش بود. او در همان برخورد اول، طرف مقابل را مجذوب و شیفته خود مىساخت. او روزى در نجف اشرف، با جمعى از طلاب در محوطه حیاط مدرسه ایستاده بود. رهگذرى جسارتى به طلاب مىنماید. طلبهها در صدد پاسخ به توهین او بر مىآیند، امّا بهارى مىگوید: او را به من واگذارید. بهارى به رهگذر مىگوید: آیا نخواهى مُرد؟ آیا وقت آن نرسیده است که از خواب غفلت بیدار شوى؟ آن مرد نگاهى به پشت سرخود مىکند و خطاب به بهارى مىگوید: چرا، چرا؟ اتفاقاً موقعش فرا رسیده است! او در حضور بهارى توبه مىکند و تحوّل و انقلابى درونى در او پیدا مىشود و از زهّاد و عبّاد و از اوتاد زمان خود مىشود.
چهرهاى متبسم در پس اندوه

گریز از تعریف و تمجید دیگران
بهارى از این که در عرصه شهرت قرار بگیرد، گریزان بود. شاید این جهت است که تنها دو اثر علمى؛ تذکرة المتقین و منشآت از او باقى مانده است. او از تعریف و تمجید دیگران و از این که در معرض مدح قرار گیرد، گریزان بود.
آیةاللَّه العظمى آخوند ملاحسینقلى همدانى به نقل از یکى از شاگردان شیخ محمّد بهارى، فرمود: نزد بهارى درس اخلاق مىخواندیم، یک روز به محل درس بهارى مراجعت کردیم، استاد فرمود: دیگر درسى نیست؟! عرض کردیم: چرا! فرمود: آیا طى این مدت تغییر حال پیدا نکردهاید؟ اگر نکردهاید، طبیب را عوض کنیم! بهارى با نفس مسیحایى خود، درصدد ایجاد تحول و انقلاب درونى در شاگردانش بود. او که خودش را از قید و بند دنیوى آزاد ساخته بود، در فکر آزاد سازى دیگران هم بود.
شاگردان
عارف فرزانه، شیخ لطیف بهارى (فرزند ملاّ درویش) از شاگردان او بود. شیخ لطیف از عارفان و عالمان ربّانى زمان خود به شمار مىرفت. بهارى در ملاقات با اهالى شهر بهار، از معنویت، زهد و عرفان وى بسیار تعریف کرد.
مرحوم شیخ محمّد بهارى شاگردان بسیارى داشت نامههاى وى که در کتاب تذکرة المتقین گرد آمده است، خود حکایت از این مدعاست.
از منظر بزرگان
«شیخ محمّد بهارى حکیم اصحاب من است.»
آخوند او را وصى خود قرار داده بود.
علاّمه تهرانى از استاد خود، علاّمه طباطبایى و او از استاد خود، آیةاللَّه سید على قاضى نقل مىکند که حاج احمد کربلایى فرمود: ما پیوسته در خدمت ملاحسینقلى همدانى بودیم و آخوند همدانى 100% مال ما بود، ولى همین که آقاى بهارى با آخوند روابط آشنایى بست، آخوند دائماً در خدمت او بود و بیشتر با او مراوده داشت و در واقع، آخوند را از ما گرفت. سید محسن امین عاملى، نویسنده «اعیان الشیعه» مىنویسد:
«کان من العلماء الرّبانین و السالکین المراقبین تلّمذ فى النجف على الملاحسینقلى الهمدانى... و کان من اخص تلامذته و کان ذا صفات و مقامات رفیعة مشتغلاً بالعلم دائم المراقبة و کان لوجودة آثار شریفه»؛ او عالمى ربّانى، مراقب، داراى صفات والا و مقامات بلندى بود. همیشه و در همه حال مراقبه داشت و وجودش مایه برکت بود.
آیةاللَّه العظمى محمّد حسین نائینى در مورد عظمت روحى و معنوى بهارى فرمود: «شهر آن جاست که حاج شیخ محمّد بهارى آرمیده است» یکى از بزرگان در جلسه اخلاقى، فرمود: از مرحوم آیةاللَّه نجفى شنیدم که فرمود: آیةاللَّه العظمى حاج شیخ محمّد حسین نجفى نائینى در جلسه درس، به ایشان فرمود: آیا اهالى همدان به زیارت مرقد منور و مطهر عارف کامل، شیخ محمّد بهارى مشرف مىشوند و از او تبرک مىگیرند و این فرصت را مغتنم مىشمارند؟
آیةاللَّه شیخ محمّد بهارى از شخصیتهاى نادر و انسان کامل و وارستهاى بود که همه آشنایان او به پاکى، صداقت و عدالت او اذعان داشتند. امام خمینى؛ در تفسیر سوره حمد مىفرماید: یکی ازآقایان می گفت که اسم کسی را پیش مرحوم شیخ محمد بهاری ظاهراً بردند (ایشان) گفت: عادل کافری است . گفتیم : عادل است یعنی چه ؟ کافراست یعنی چه ؟ گفت : عادل است برای اینکه روی موازین شرعی عمل می کند و هیچ معصیت نمی کند. اما کافر است برای اینکه خدائی که او می پرستد خدا نیست !
شیخ آقا بزرگ تهرانى، در «الذریعه الى تصانیف الشیعه» در معرفى کتاب «تذکرة المتقین» شیخ محمّد بهارى مىنویسد:
«فارسیه فیه جملة من کلمات الأعاظم فى الاخلاق و مکاتیبهم الصادره فى آداب السلوک منها مکاتبته جمال السالکین الشیخ الفقیه الورع الزاهد المولى حسینقلى الدرجزینى الهمدانى... و مکاتبته تلمیذ الاجل و وصیه العالم السالک الشیخ محمّد بن میرزا محمّد البهارى» تذکرة المتقین کتابى است فارسى در او جملهاى از کلمات اعاظم در اخلاق و نامههایى است که در آداب سیر و سلوک نگاشته شده است. از جمله، نامه جمال سالکین، شیخ فقیه و ورع و زاهد، مولى حسینقلى درجزینى همدانى است و نامههاى شاگرد بزرگوار و وصیش، دانشمند و عالم سالک، حاج شیخ محمّد بهارى مىباشد.
شیخ آقا بزرگ تهرانى، معتقد بود که بهارى از بزرگان علم اخلاق و سیر و سلوک و عرفان است و در اخلاق و تهذیب نفس و تزکیه روح، سرآمد و از اوتاد به حساب مىآید.
علاّمه سید محمّد حسین حسینى طهرانى مىفرماید: آیةاللَّه مرحوم بهارى - قدساللَّه تربته الشریفه - از اعاظم تلامذه و شاگردان آخوند همدانى بود که سالیان متمادى درک حضور او را کرده بود و به درجات کمال فائز آمد.
این حقیر بارها به زیارت مرقدش به بهار همدان رفتهام و اینگونه شنیدهام و بدان اعتقاد دارم که آن مرحوم از میهمانان خود پذیرایى مىکند! حاج شیخ میرزا جواد انصارى همدانى که اهل معرفت و سیر و سلوک بود و در همدان سکونت داشت، همیشه براى زیارت قبر آیةاللَّه شیخ محمّد بهارى و استمداد از روح بلند او، به بهار مىرفت. او بارها راه 19 کیلو مترى بهار - همدان را پیاده طى کرد و به زیارت قبر بهارى رفت. وى درباره عظمت شخصیت عرفانى بهارى گفته است: من بعد از قبر سلمان فارسى، قبرى را به نورانیت محمّد بهارى در بهار همدان ندیدهام و خود بارها با پاى پیاده از همدان تا بهار طى مىکردم و به زیارت ایشان مىآمدم.
عالم ربّانى، شیخ حسنعلى نخودکىاصفهانى نیز چنین نوشتهاند: «این حقیر فقیر کثیر التقصیر به مرحوم آقا شیخ محمّد بهارى مودّت و ارادتى خاص داشتم، چنانکه چند روزى در نجف اشرف در خدمتشان بودم و ایشان نسبت به حقیر مرحمت و لطف ویژهاى عنایت فرمودند و پس از چند روز که حقیر عازم اصفهان شدم، تعلیقهاى به حقیر مرقوم فرمودند که در آن نوشته بود: اگر وصیت کنم تو را، زیره به کرمان بردن است و اگر وصیت از تو بخواهم، فالوده پیش هالو نهادن است و پس از اندکى فوت نمودند!
آثار
«این بنده از حضرت آیةاللَّه العظمى خامنهاى (مد ظلالعالى) شنیدم که فرمودند: مرحوم شیخ محمّد بهارى افزون بر کتاب تذکرة المتقین، نوشته یا نوشتههاى دیگرى نیز داشته است.» شیخ آقا بزرگ تهرانى در کتاب ارزشمند الذریعه الى تصانیف الشیعه، از کتاب «منشآت» بهارى یاد مىکند و مىنویسد: منشآت بهارى الهمدانى النجفى الحاج شیخ محمّد بهارى به طبع تهران کتاب دیگرى به نام «کتاب القضاء» را نیز به شیخ محمّد بهارى نسبت مىدهند. بهارى از نظر علمى، به درجات عالى و اجتهاد رسیده بود و شاگردان بسیارى نیز تربیت کرده بود. اگر آثار مکتوب و قلمى کمتراز ایشان به یادگار مانده است، نشان از توجه وى به تربیت شاگردان و رجال دینى و اهتمام خاص در سیر و سلوک وى است، به گونهاى که کتاب تذکرة المتقین، دستور العمل و نسخه عرفانى و تهذیب نفس براى شاگردان است.
مسلک عرفانى
1 - سکوت:
کم گوى و گزیده گوى چون دُر
تا زَنْدَک تو جهان شود پُر
2 - گرسنگى:
درباره حضرت مسیح آمده است: «کان ادامه الجوع»؛ همواره خودش او تحمل گرسنگى بود.
3 - کم خوابى:
تنهایى این فرصت را به انسان عارف مىبخشد که فارغ از هر پدیده مادى به اعمال درونى و نفسانى خویش بپردازد. اشتغال طولانى همانا نفس را به دنیاى مادى فرا مىخواند و اجازه به خود اندیشیدن را از انسان مىگیرد.
5 - اخلاص:
6 - خوف و رجاء:
یک نیمه رخت ولست مِنکم ببعید
یک نیمه دگر اِنَّ عذابى لشدید
بنابر آثار به جا مانده از بهارى وى خبر دسته دوم مىباشد؛ یعنى او بُعد رجاء را بر بیم او غلبه مىداد. در این زمینه، علاّمه آیةاللَّه سید محمّد حسین حسینى طهرانى مىنویسد:
در حقیقت بازگشت ادب به سوى اتخاذ طریق معتدل بین خوف و رجاء است و لازمه عدم رعایت ادب کثرت انبساط است که چون از حد در گذرد مطلوب نخواهد بود. مرحوم حاج میرزا على آقا قاضى -رضواناللَّهتعالىعلیه - مقام انبساط و ارادتش غلبه داشت بر خوف ایشان. و همچنین مرحوم حاج شیخ محمّد بهارى -رحمةاللَّهعلیه- این طور بود. در مقابل حاج میرزا جواد آقا ملکى تبریزى - رضواناللَّهتعالىعلیه - مقام خوفش بر رجاء و انبساط غلبه داشت و این معنى از گوشه و کنار سخنانشان مشهود و پیداست. هر کسى که امیدوارى و انبساط او بیشتر باشد، او را «خراباتى» و هر که خوف او افزون باشد، او را «مناجاتى» نامند؛ ولى کمال در رعایت اعتدال است. از حائز بودن کمال انبساط در عین حال کمال خوف و این معنى فقط در گفتار و کردار و قول و فعل ائمه اطهار: موجود است.
بهارى در این مشرب عرفانى از استاد خود، آخوند همدانى پیروى کرده است.
+ نوشته شده در یکشنبه بیست و پنجم تیر ۱۳۹۱ ساعت 11:35 توسط حسین
|