شیخ بهائی در یكی از سفرهای خود، با یكی از علمای اهل عامه ملاقات نمود، و خود را در مقابل او، در ظاهر شافعی وانمود كرد. آن دانشمند اهل عامه كه از علمای شافعی بود، وقتی كه دانست شیخ بهائی ، شافعی است ، و از مركز تشیّع (ایران) آمده به او گفت : آیا شیعه برای اثبات مطلوب و ادعای خود، شاهد و دلیل دارد؟
شیخ بهائی گفت : من گاهی در ایران با آنها روبرو شده ام می بینم آنها برای ادعای خود شواهد محكمی دارند. دانشمند شافعی گفت : اگر ممكن است یكی از آنها را نقل كنید.




شیخ بهائی گفت مثلا می گویند: در صحیح بخاری آمده ، پیامبر (صل الله علیه و آله) فرمود: فاطمه بضعه منّی من اذاها فقد آذانی و من اغضبها فقد اغضبنی. : فاطمه (سلام الله علیها) پاره تن من است ، كسی كه او را آزار دهد، مرا آزار داده و كسی كه او را خشمگین نماید مرا خشمگین نموده است .

و در چهار ورق دیگر در همان كتاب است : و خرجت فاطمه من الدنیا و هی غاضبه علیهما. : و فاطمه وفات كرد در حالی كه نسبت به ابوبكر و عمر، خشمگین بود. جمع این دو روایت و پاسخ به این سؤال طبق مبنای اهل سنّت چگونه است ؟


دانشمند شافعی در فكر فرو رفت (كه با توجه به این دو روایت ، نتیجه این است كه آن دو نفر، عادل نبودند پس لایق مقام رهبری نیستند) پس از ساعتی تامل گفت : گاهی شیعیان دروغ می گویند، ممكن است این هم از دروغهای آنها باشد، به من مهلت بده امشب به كتاب صحیح بخاری مراجعه كنم ، و صدق و كذب دو روایت فوق را دریابم ، و در صورت صدق ، پاسخی برای سؤال فوق پیدا كنم .

شیخ بهائی می گوید: فردای آن روز، آن دانشمند شافعی را دیدم و گفتم ، مطالعه و بررسی تو به كجا رسید؟ او گفت : همان گونه كه گفتم ؛ شیعه دروغ می گویند، زیرا من صحیح بخاری را دیدم هر دو روایت فوق در آن مذكور است ، ولی بین نقل این دو روایت ، بیش از پنج ورقه فاصله است، در حالی كه شیعه می گفتند: چهار ورق فاصله است !!

براستی عجب پاسخی ؟ و شگفت مغلطه ای، منظور وجود این دو روایت در آن كتاب است ، خواه بین نقل آن دو روایت پنج ورق فاصله باشد یا پنجاه ورق ، چه فرق می كند؟!